«4» سُبْحَانَکَ! مَا أَعْظَمَ شَأْنَکَ! وَ أَقْهَرَ سُلْطَانَکَ! وَ أَشَدَّ قُوَّتَکَ! وَ أَنْفَذَ أَمْرَکَ! «5» سُبْحَانَکَ قَضَیْتَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِکَ الْمَوْتَ: مَنْ وَحَّدَکَ وَ مَنْ کَفَرَ بِکَ وَ کُلٌّ ذَائِقُ الْمَوْتِ وَ کُلٌّ صَائِرٌ إِلَیْکَ فَتَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ «6» آمَنْتُ بِکَ وَ صَدَّقْتُ رُسُلَکَ وَ قَبِلْتُ کِتَابَکَ وَ کَفَرْتُ بِکُلِّ مَعْبُودٍ غَیْرِکَ وَ بَرِئْتُ مِمَّنْ عَبَدَ سِوَاکَ
منزّه و پاکى، چه بزرگ است مرتبهات، و غالب و قاهر است پادشاهیت، و شدید است نیرویت، و نافذ است فرمانت.
منزّه و پاکى، فرمان مرگ را بر همه آفریدههایت ثابت و پابرجا کردهاى، چه آن که تو را به وحدانیت مؤمن شده، یا آن که به حضرتت کافر گشته، همگى طعم مرگ را مىچشند، و به سویت باز مىگردند.
مبارک و برترى، خدایى جز تو نیست، تنها و بىشریکى، به تو ایمان آوردم، و رسولانت را تصدیق کردم، و قرآنت را پذیرفتم، و به هر معبودى جز تو کافر شدم، و از هر که غیر تو را بپرستد، بیزارى جستم.
شرک در فرهنگ اسلام عبارت است از: «انباز گرفتن براى خداوند در الوهیّت، یا شریک گرفتن در ذات یا در بندگى و اطاعت، یا در تدبیر.
در جهان هنوز گروهى که در هر عرصه چهار گونه شرک، براى خدا انبازى گرفته باشد یافت نشده جز طایفه ثنویّه که قائل به دو خدا مىباشند: یکى دانا و مصدر نیکىها و دیگرى نادان و منشأ بدىها، که اوّلى را یزدان و دوّمى را اهریمن مىنامند.
اما آنان که در بندگى و تدبیر خداى به انباز معتقدند فراوانند، مانند ستارهپرستان، ماه پرستان، خورشید پرستان و غیره.
شرک از نظر اسلام که دین توحید و ضدّ شرک است، محکوم و منکر و گناه نابخشودنى و ظلم بزرگ، و مشرک از نظر دین، پلید است.» «1» در اینجا مناسب است خلاصهاى از بحث مفصّلى که در کتاب «توحید در قرآن» درباره انواع شرک آمده، آورده شود، تا حقیقت توحید و شرک و فرق شرک جلى و خفى روشن شود:
انواع شرک
توحید نور است و شرک ظلمت، و هر جا نور نبود ظلمت است. در مقابل نور واحد، ظلمتهاى متعدّدى وجود دارد، به همین جهت در قرآن کریم، نور به صورت مفرد و ظلمت به صورت جمع (ظلمات) آمده است. پس در مقابل توحید، شرکهاى متعدّدى وجود دارد که شناخت آنها در معرفت توحید ناب، مؤثّر است.
الف) شرک در ذات
شرک ذاتى در قبال توحید ذاتى و به این معناست که کسى بپندارد در عالم هستى دو واجب الوجود و غنى بالذّات وجود دارد. این اعتقاد از نگرش دو قطبى به جهان و تقسیم آن به خیر و شر بیگانه نیست، هر چند تفاوت اساسى بین دو مطلب مزبور محفوظ است.
ب) شرک در صفات ذاتى
در بین مذاهب متعدّد کلامى، در صفات ذاتى واجب الوجود اختلاف است؛ معتزله طبق نسبتى که به آنها داده شده، قائل به تعطیل و نفى صفات ذاتى است.
محققان از امامیّه به عینیّت صفات ذاتى با ذات فتوا مىدهند و اشاعره به زاید بودن صفات ذاتى بر ذات، اعتقاد دارند.
این گونه شرک، شرک خفى است و قهراً چنین اعتقادى از لحاظ فقهى موجب خروج از قلمرو اسلام و توحید نمىشود. گرچه آثار کلامى آن محفوظ است.
ج) شرک در صفات فعلى
ابتلاى به شرک در صفات فعلى خداى سبحان بیشتر صورت مىگیرد که به برخى از آنها اشاره مىشود.
1- شرک در خالقیّت: توحید افعالى به این معنا که هیچ خالق و مؤثّرى درعالم جز خداى سبحان نیست.
2- شرک در ربوبیّت: بیشترین مناظره فرهنگى انبیا علیهم السلام پس از محاوره در شرک عبادى، با کسانى بوده که به شرک ربوبى مبتلا بودند. بلکه مىتوان گفت: سبب شرک عبادى همان شرک ربوبى است.
علت آن است که: آنچه در زندگى فردى و اجتماعى منشأ اثر بیشترى است، بیشتر در معرض آسیب و تهدید است و توحید ربوبى چون نقش فراگیر و کارسازى در حیات انسانى دارد، بیشتر مورد تعرّض شیطان و امیال نفسانى بوده است. به همین جهت در بعد تکوین و تشریع «ارباب» فراوانى پدید آمدند.
شرک ربوبى به دو صورت تکوینى و تشریعى قابل تصوّر است:
الف- شرک ربوبى تکوینى: مشرکان قبول داشتند که جهان را خدا آفریده است ولى مىگفتند: تدبیر اجزاى آن به ارباب جداگانه واگذار شده و هر یک بخشى از جهان را اداره مىکنند.
ب- شرک ربوبى تشریعى: ربوبیّت تشریعى در محدوده قانون امر و نهى است و شرک در آن به معناى پذیرش قوانین و مقرّرات غیر الهى در زندگى فردى یا اجتماعى است.
به برخى از نمونههاى تاریخى آن اشاره مىشود:
1- فراعنه مصر ادعاى ربوبیّت تشریعى داشتند و مردم را به اطاعت از خود دعوت مىکردند. آنان هرگز نمىگفتند: آفرینش مردم و نزول باران و رویش گیاهان به دست ماست، بلکه مىگفتند: تأمین سعادت شما منوط به این است که پیرو افکار و آراى ما بوده به طورى که ما قانون گذار باشیم و شما مطیع امر و تابع رأى ما باشید.
یقَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظهِرِینَ فِى الْأَرْضِ فَمَن یَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِن جَآءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَآ أُرِیکُمْ إِلَّا مَآ أَرَى وَ مَآ أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ» «2»
اى قوم من! امروز فرمانروایى و حکومت براى شماست که در این سرزمین پیروز هستید، ولى اگر عذاب خدا به سوى ما آید، چه کسى ما را یارى خواهد داد؟ فرعون گفت: من جز آنچه را [صواب] مىبینم [و به آن یقین دارم و آن انکار موسى و کشتن او و تقویت حکومت من است] به شما ارائه نمىکنم، و شما را جز به راه راست هدایت نمىکنم.
در جامعه مصر، این ربوبیّت تشریعى، فراگیر و پذیرفته شده بود. به همین جهت حضرت یوسف علیه السلام در زندان براى تبلیغ توحید به همبندهاى خود چنین پند مىداد:
یصحِبَىِ السّجْنِ ءَأَرْبَابٌ مُّتَفَرّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَ حِدُ الْقَهَّارُ» «3»
اى دو یار زندان! آیا معبودان متعدد و متفرق بهتر است یا خداى یگانه مقتدر؟
کلمه «خیر» در آیه، مانند بعضى موارد دیگر «4» افعل تعیین است؛ نه افعل تفضیل.
2- مسیحیان نیز دچار شرک در تشریع بودند؛ قرآن کریم مىفرماید: آنان دانشمندان و راهبان خود و حضرت مسیح علیه السلام را ربّ خود مىدانستند:
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبنَهُمْ أَرْبَابًا مّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ إِلهًا وَ حِدًا لآَّ إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحنَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ» «5»
آنان دانشمندان و راهبانشان و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به خدایى گرفتند؛ در حالى که مأمور نبودند مگر اینکه معبود یگانه را که هیچ معبودى جز او نیست بپرستند؛ منزّه و پاک است از آنچه شریک او قرار مىدهند.
در روایات آمده که: اینان هرگز علماى خود را پرستش نکردند، بلکه حلال و حرامِ خودساخته و احکام خلاف آنان را پذیرفتند و از این راه تحت ربوبیّت آنها درآمدند.
د) شرک در عبادت
بزرگترین مسئولیت انبیا علیهم السلام و مهمترین پیام کتابهاى آسمانى، دعوت به توحید، به ویژه توحید در عبادت است. توحید در عبادت یعنى رها شدن از پرستش غیرخدا و تنها پذیرش بندگى او.
بسیارى از مردم همراه با اعتراف به توحید خالقیّت، گرفتار انواع گوناگون شرک در عبادت هستند. برخى به صورت آشکار بت و مجسّمه را مىپرستند و برخى در مقابل فراعنه به خاک مىافتند و برخى با ریا در عبادت، غیرخدا را منظور مىکنند.
انبیا علیهم السلام وظیفه خود دانستند که هم صفحه دل انسانها را از روث شرک جلى و خفى پاک و از اسارت هواى نفس رها سازند و هم صحنه جامعه بشرى را از لوث زنگارهاى پرستش غیرخدا تطهیر کنند تا بندگان خدا با عبادت او به کرامت و حریّت واقعى خود، دست یابند.
ه) شرک در عمل
اگر شرک جلى را مخصوص بتپرستان مىدانیم، شرک خفى را نیز مىتوان شرکِ عالَم نامید؛ زیرا صمدى و صنمى هر دو به آن مبتلا مىشوند. همان گونه که توحید درجات و مراتب متعدّد دارد، شرک نیز داراى درکات متعدد است. به طورى که بیشتر کسانى که ایمان آوردهاند، کم و بیش رگههایى از شرک، در عقاید، اعمال و گفتارشان وجود دارد:
وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ» «6»
و بیشترشان به خدا ایمان نمىآورند مگر آنکه [براى او] شریک قرار مىدهند.
شاید به همین جهت قرآن، مؤمنان را به کسب مراتب عالىتر ایمان به خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله دعوت مىکند:
یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِوَالْکِتبِ الَّذِى نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِوَالْکِتبِ الَّذِى أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَآئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَللَا بَعِیدًا» «7»
اى اهل ایمان! به خدا و پیامبرش و کتابى که بر پیامبرش نازل کرده و به کتابى که پیش از این فرستاده [از روى صدق و حقیقت] ایمان بیاورید. و هر که به خدا و فرشتگان و کتابهاى آسمانى و پیامبران او و روز قیامت کافر شود، یقیناً به گمراهىِ دور و درازى دچار شده است.
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
انَّ اخْوَفَ ما اخافُ عَلَیْکُمْ الشِّرْکُ الْأَصْغَرِ، قالُوا وَ ما الشِّرْکُ الْأَصْغَرُ؟ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: هُوَ الرِّیاءُ، یَقُولُ اللَّهُ تَعالى یَوْمَ الْقِیامَةِ: اذا جازَى العِبادَ بِاعْمالِهِم اذْهَبُوا الَى الَّذِینَ کُنْتُمْ تُراءُونَ فِى الدُّنْیا فَانْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمُ الْجَزاءَ وَ قالَ: اسْتَعیذُوا مِنْ جُبِّ الْخِزْىِ، قیلَ: وَ ما هُوَ یا رَسُولُ اللَّهِ! قالَ: وادٍ فى جَهَنَّمَ اعِدَّ لِلْمُرائینَ وَ قالَ صلى الله علیه و آله: انَّ الْمُرائى یُنادى یَوْمَ الْقِیامَةِ یا فاجِرُ یا غادِرُ یا مُرائى ضَلَّ عَمَلُکَ وَ بَطَلَ اجْرُکَ، اذْهَبْ فَخُذْ اجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ. «8»
آنچه بیشتر از شما مىترسم شرک کوچک است. گفتند: یا رسول اللّه! شرک کوچک کدام است؟ فرمودند: آن ریا مىباشد، روز قیامت که خداوند بندگان را پاداش مىدهد مىگوید: بروید از کسانى که براى آنها کار مىکردید پاداش خود را طلب کنید و ببینید آیا آنها مىتوانند پاداش شما را بدهند. بعد فرمود:
از چاه رسوایى به خداوند پناه ببرید. گفتند: یا رسول الله! چاه رسوایى کدام است؟ حضرت فرمود: نام یک درّهاى در جهنّم است که ریاکاران در آنجا خواهند بود. بعد فرمودند: روز قیامت به ریاکار مىگویند اى بدکار! اى مکّار! اى فریبکار! هر چه کار کردى از دست رفت و مزدت پایمال شد، اینک بروید و مزد خود را از همان کسى که براى او کار مىکردید بگیرید.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
انَّ الشِّرْکَ اخْفى مِنْ دَبیبِ النَّمْلِ وَ قالَ مِنْهُ تَحْویلُ الْخاتَمِ لِیَذْکُرَ الْحاجَةَ وَ شِبْهُ هذا. «9»
شرک در اعمال انسان مخفىتر از حرکت مورچه است و از موارد شرک آن است که انگشترى خود را در انگشت بچرخانى تا حاجتت را فراموش نکنى و یا چیزى شبیه آن.
اگر انسان مىخواهد از شرک به دور باشد باید بکوشد ایمان خود را قوى کند و به هر اندازه که ایمان خالص شود شرک وغیر خدایى بودن هم، از آن دور مىشود.
امام على علیه السلام مىفرماید:
فَرَضَ اللَّهُ الْایْمانَ تَطْهیراً مِنَ الشِّرْکِ. «10»
خداوند ایمان را جهت پاک شدن از شرک واجب نمود.
به خاطر همین فرمود:
مَنِ ارْتابِ بِالْایمانِ اشْرَکَ. «11»
هر که شک کند در ایمان، کافر شود.
مراد از این حدیث این است که: در ایمان یقین باید و هر که شک کند در آن یعنى احتمال خلاف آن بدهد هر چند احتمال مرجوحى باشد کافر است. مانند کسى که انکار کند.
و در جاى دیگر مىفرماید:
لایَصْدُقُ ایمانُ عَبْدٍ حَتَّى تَکُونَ بِما فى یَدِ اللَّهِ اوْثَقَ مِنْهُ بِما فى یَدِهِ. «12»
ایمان عبد صادق نیست مگر اینکه اعتمادش به آنچه نزد خداست از آنچه در دست خود دارد بیشتر باشد.
بنابراین با توجّه به آیات و روایات معصومین علیهم السلام در مىیابیم که:
«ریشه اصلى انحراف مشرکان آن است که خدا را آن گونه شایسته است نشناختند و به همین دلیل نامقدّس، او را تا آنجا تنزّل دادند که هم ردیف بتها قرار دادند:
وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» «13»
[یهودیان بر ضدّ پیامبر اسلام به سفسطهگرى پرداختند چون] آنان خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند.
آرى، سرچشمه شرک عدم معرفت صحیح درباره خداوند است، کسى که بداند اوّلًا: او وجودى است بىپایان و نامحدود از هر نظر، ثانیاً: آفرینش همه موجودات از ناحیه او است و حتى در بقاى خود هر لحظه به فیض وجود او نیازمندند، ثالثاً:
تدبیر عالم هستى و گشودن گره تمام مشکلات و همه ارزاق به دست با قدرت اوست، و حتى اگر شفاعتى هم انجام گیرد به اذن و فرمان او خواهد بود، معنى ندارد رو به سوى دیگر آرد.
اصلًا چنین وجودى با این صفات دوگانگى براى او محال است؛ زیرا دو وجود نامحدود از جمیع جهات، عقلًا غیرممکن است.» «14»
اثرات سوء شرک
با توجّه به این همه نشانههاى خداوند، اگر انسان دچار شرک شود باید بداند که شرک سه اثر بسیار بد در وجود او خواهد گذاشت:
1- شرک، مایه ضعف و ناتوانى و زبونى و ذلّت است در حالى که توحید عامل قیام و حرکت و سرفرازى است.
2- شرک، مایه مذمّت و نکوهش است، چرا که یک خط روشن انحرافى است در برابر منطق عقل و کفرانى است آشکار در مقابل نعمت پروردگار، و آن کس که تن به چنین انحرافى دهد در خور مذمّت است.
3- شرک، سبب مىشود که خداوند، مشرک را به معبودهاى ساختگىاش واگذارد و دست از حمایتش بردارد، و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر بر حمایت کسى نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانى برداشته، آنها مخذول یعنى بدون یار و یاور خواهند شد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- معارف و معاریف: واژه شرک.
(2)- غافر (40): 29.
(3)- یوسف (12): 39.
(4)- «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلمٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى ءَاءِلَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ» بگو: همه ستایشها ویژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک او قرار مىدهند؟؛ سوره نمل (27): 59.
(5)- توبه (9): 31.
(6)- یوسف (12): 106.
(7)- نساء (4): 136.
(8)- بحار الأنوار: 1/ 107، باب 11، حدیث 108؛ مجموعة ورّام: 1/ 187.
(9)- بحار الأنوار: 68/ 142، باب 63، حدیث 36؛ معانى الأخبار: 379، حدیث 1.
(10)- نهج البلاغه: حکمت 252.
(11)- غرر الحکم: 87، حدیث 1463.
(12)- نهج البلاغه: حکمت 310.
(13)- انعام (6): 91.
(14)- تفسیر نمونه: 19/ 529، ذیل آیه 67 سوره زمر.